زوایای مختلفی از پدیده کشف حجاب در تاریخ معاصر1
هوشنگ سعادت
بطور طبیعی ظهور زن در عرصهی حیات ملی ایرانیان همراه حضور مرد در این سامان است، از بدو آفرینش تا به امروز، پیوستگی و وابستگی این دو به یکدیگر هویدا است.1
صاحب نظرانی که دربارهی وضع زنان ایرانی و نحوه پوشش آنان در خلال تاریخ بررسی کردهاند بر این باورند که اقوام این مرز و بوم مردمی فکور، پر تلاش و اخلاقی بودهاند و گواه بارز بر حیات فکری آنان اعتقاد به وحدانیت خالق و روز رستاخیز میباشد. این امتیاز عظیم نشان دهندهی فضل الهی بر مردم این دیار است. «هردوت» و «گزنفوت» و دیگر بیگانگان در آثارشان به رغم دشمنیهای بین یونان و ایران اذعان داشتهاند که ایرانیان مردمی پایبند به مبانی دینی، سخت کوش ... بودهاند و از تقوی، کرامت و عزت انسانی برخوردار بودهاند. این گونه خصوصیات تا ظهور اسلام و پذیرش آن از سوی ایرانیان از وجوه تمایز جوامع ایرانی بود. در طی تاریخ هزار و چهارصد ساله به رغم همهی گرفتاری های مردم این مرز و بوم هیچ جهانگرد و مورخ روشن ضمیری نیست که از صفا و صمیمت ایرانیان سخن نرانده باشد، مرد و زن ایرانی به نجابت، حسن خلق، پاکدامنی و درستکاری ستوده شدهاند.2
از نظر پوشش، در فرهنگ پوششی ایل نشینان ایران نه فقط زنان به حفظ حجاب و لباسهای بلند ملزم بودند بلکه مردان نیز البسهی گشاد به تن میکردند حتی بیکلاهی را عیب میشمردند.3
درکل، جامعهی ایران تا قبل از آشنایی درباریان با فرهنگ غرب، فضایل سنتی خود را محفوظ نگاه میداشتند، حتی در حرمسراها زنان از قواعد مذهبی چشم نمیپوشیدند، حتی جماعتی در حرمسراها بودند که شئون اساسی را به زنان یادآوری میکردند. فقط پس از مسافرتهای فرهنگ ناصرالدین شاه وهن زننده در این زمینه وارد شد. از این زمان است که میبینیم لباسهای رقاصگان اروپایی به ذائقه شاه خوش میآید و در میان گروهی از «عملهی طرب» مرسوم میشود. با وجود این تا زمان کشف حجاب رضا شاهی یک نمونه هم یافت نمیشود که تصویر زنان ایرانی حتی درباری سر برهنه و بیحجاب نشان داده شود.4
اما رضا شاه در جهت تشدید وابستگی به نظام بینالمللی که نظام سنتی ایران بزرگترین رمز آن بود به تجددگرایی روی آورد و پدیدهی کشف حجاب با آهنگ تندتری پیگیری شد و اجرای آن با خشونت قرین گشت.5
هدف استعمار تهاجم به ارزشهای دینی از جمله «حجاب» زن مسلمان بوده است اقدام رضا شاه علیه پوشیدگی زنان نشانهی عملی و خشن این تهاجم فرهنگی بود. حضور میسیونهای مذهبی، نشر مطبوعات متأثر از فرهنگ غربی، نهایتا فکر تشبه به غرب از جمله عواملی بود که به اجرای سیاست کشف حجاب کمک کرد. خواستههای نفسانی شهوترانانی چون تیمورتاش و همفکران او نیز به روند کشف حجاب کمک کرد. رضا شاه مدعی بود مردم وقتی لباس متحدالشکل بپوشند، کلاه پهلوی برسر گذارند و نسبت به تقیدات دینی مست شوند، متمدن خواهند شد. درک او از تمدن رفتار متجدد مآبانه بود، نه اختراع و اکتشاف. شاه مغرور دل خوش بود که با تغییر لباس و کنار گذشتن مذهب، جامعه متمدن خواهند شد. گرچه رضا شاه تجدد مآبی را از اوایل سلطنت در سر میپروراند، متحدالشکل کردن البسه در سال 1307، حضور خانوادهاش در حرم حضرت معصومه (س) و دیگر اقدامات او مؤید این مطلب بود، ولی سفر ترکیه این تلقی را تقویت کرد. مخبرالسلطنه مینویسد: «فکر تشبه به اروپایی از آنجا [ترکیه] به سر پهلوی آمد».6
رضا شاه بعد از مسافرت ترکیه، از رفع حجاب زن ها صحبت میکرد و به هیأت دولت میگفت: «ما باید صوره و سنتا غربی بشویم و باید در قدم اول کلاهها تبدیل به شاپو بشود و نیز باید شروع به رفع حجاب زنها نمود و چون برای عامهی مردم دفعتا مشکل است اقدام کنند، شما وزراء معاونین باید پیشقدم شوید... به حکمت، وزیر فرهنگ، دستور داد که در مدارس زنانه معلمان و دخترها باید بدون حجاب باشند و اگر زن و دختری امتناع کرد او را در مدارس راه ندهند».7
غالبا مطالبی که در ضرورت رفع حجاب از سوی از سوی شاه و اطرافیان مورد تأکید قرار میگرفت این بودکه وجود حجاب اولا، خلاف تمدن، ثانیا خلاف قانون طبیعت میباشد، ثالثا سبب عدم حضور زن به عنوان نیمی از مردم جامعه در عرصه کار میشود.
در خاطرات افراد متعدد که خود از دست اندرکاران حکومت رضا خانی بودند، تحمیلی بودن واقعهی کشف حجاب بیشتر مشهود میگردد. بدالملوک بامداد مینویسد: «... به اشاره اعلیحضرت رضا شاه ...، عدهای از زنان فرهنگی انتخاب... و به آنها گفته شد که مأموریت دارند تا جمعیتی تشکیل بدهند... این جمعیت در جلسات بعد نام کانون آزادی را برای خود اختیار کرد».
این کانون به ریاست خانم دولتآبادی وظیفه داشت برای متجدد کردن بانوان تلاش کند، به دلیل مقاومت اجتماعی، کانون عملا کاری از پیش نبرد، قار شد در مدارس تدریجا مجالس جشن و سرور با روی باز و بدون حجاب برگزار گردد.8
انتشار این خبر با واکنشهای اجتماعی مواجه گردید. نخستین واکنش را علمای شیراز بروز دادند.
در فروردین 1314 دختران مدرسهی «مهر آیین شیراز» را واداشته بودند که بدون حجاب در مراسمی حاضر شوند. در این رابطه علمای شیراز تلگرافی اعراض آمیز به شاه زدند و این در شرایطی بود که شاه آماده میشد تا بر برداشتن حجاب زنان دربار و ملکه و دخترانش آنان را با غافلهی تمدن غربی همراه سازد. جریان اجبار محصلین به کشف حجاب در تهران و شهرها ادامه یافت. در مقابل اجرای این سیاست بود که واقعهی خونین مسجد گوهرشاد پیش آمد. با انتشار خبر قیام گوهرشاد، مقدمات اعتراض اجتماعی وسیعی فراهم شده بود. اما فقدان رهبری منسجم و خشونت عوامل شاه باعث شد نه تنها این اعتراض تبلور پیدا نکند بلکه شاه را مصمم به اجرای خشونت بار کشف حجاب نماید. مقدمات امر این گونه بودکه در هفده دی ماه 1314 ش. در دانشسرای عالی تهران مراسمی برگزار گردید. در این مراسم همسران صاحب منصبان، همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام «روز آزادی زن» و «کشف حجاب» نامگذاری شد.
حکمت که خود در آفرینش کشف حجاب فعال بود در مورد تبعات این واقعه مینویسد:
«بلافاصله بعد از مراسم 17 دی دو امر پیش آمد که یکی به حد افراط و دیگری به حد تفریط بود. از یک طرف بعضی از زنهای معلوم الحال به کافهها و رقاصخانهها هجوم آورده و همه در مرئی و منظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته و با آن جوانان به انواع رقصهای معمول فرنگستان مشغول دست افشانی و پایکوبی شدند و از طرف دیگر مأمورین شهربانی و پلیسها در تهران و ... برحسب دستور وزارت کشور به زنان بیخبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به کشف حجاب میکردند ....»9
در کتاب «خاطرات صدر الاشراف» آمده است: «در اتوبوس زن با حجاب را راه نمیدادند ... بعضی از مأمورین زنهایی که پارچه روی سر انداخته بودند اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها کشیده [و] پاره پاره میکردند و اگر زن فرار میکرد او را تا توی خانهاش تعاقب میکردند و به این هم اکتفا نکرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده، ... من این حرکات وحشیانهی مأمورین پست فطرت را در ولایات زیاد شنیده بودم ...»10
در این باره هدایت مینویسد:
« پلیس دستور یافت روسری از سر زنها بکشد، روسریها پاره شد و اگر ارزش داشت تصاحب، مدتی زد و خورد بین پلیس و زنها دوام داشت».11
وقتی منابع دولتی و عوامل مؤثر حکومت به این صراحت از مقاومت سخن میگویند معلوم است که این مقاومت ابعاد بسیار وسیعتری داشته است. درست پس از اعلام ضرورت کشف حجاب، مأمورین شهربانی تعرض وسیع را به حریم خانوادهها آغاز کردند. اگر ساده اندیشانه بپذیریم که کشف حجاب خود تمدن بود و یا راه را به سوی متمدن شدن جامعه میگشود، نمیتوانیم این حقیقت را نادیده بگیریم که هیچ رشد و تمدنی را نمیتوان و نباید به زور چماق حکومت به جامعه تحمیل کرد. آیا گسترش تمدن با عفت ناسازگار است؟ هدایت اجتماعی به سوی تمدن نه تنها نیاز به زور و فشار ندارد، بلکه به دلیل هماهنگی با طبیعت انسانی، بدون هیچ اجباری و فقط در پرتو مدیریت با شعور سیاسی جامعه به سرعت قابل حصول نیز هست.12
رضا شاه اگر به راستی به رشد و اعتلای اجتماعی جامعه میاندیشد و سیاست فرهنگی او به معنی نابود کردن ارزشهای اسلامی ـ ملی نبود، میباید که زمینههای گسترش کار و تلاش و توسعهی اقتصادی را با توسعهی صنعت و فنآوری و انواع فعالیتهای شهری پدید میآورد.13
*تهاجم فرهنگی و کشف حجاب
بررسیهای تاریخی نشان میدهد که مقدمات تهاجم فرهنگی در دوران سلطهی قاجار آغاز میشد و مسئله «کشف حجاب» را در راستای تهاجم غرب باید بررسی کرد. این تهاجم در زمان رضا شاه با قلدری و در زمان محمدرضا شاه با خدعه، نیرنگ و تبلیغات مسموم کننده انجام گرفت. کشف حجاب نبایستی امری ساده تلقی گردد باید آن را بسان کلیدی دانست که در صورت قرار گرفتن در دست غرب به راحتی درهای بستهی ملت به روی اجنبی را باز کرد، فساد، فحشا و مواد مخدر را در جامعه رواج داد. منابع انسانی و ثروتهای این ملت به چپاول و غارت غربی ها رفت. آنها که در زمان ناصرالدین قرار داد فروش انحصاری توتون را نتوانستند تحمیل کنند اما در قضیهی کشف حجاب موفق میشودند، پس باید به خوبی آنها را شناخت و از انگیزههایشان آگاه شد. بیتردید در کشف حجاب برای استکبار منافع بسیاری وجود داشته، در هر کشور اسلامی که رفته از نخستین اقداماتش کشف حجاب بوده، چنانچه فرانسه در الجزایر به همین اقدام دست زد. مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی، در بخشی از خاطرات خود آنجا که نقاط قوت مسلمانها را بر میشمارد به مورد حجاب اشاره میکند و میگوید: «زنان آنان دارای حجاب محکم هستند که نفوذ فساد در میانشان ممکن نیست». امروزه تهاجم فرهنگی ابعاد بسیار متنوع و سازمان یافتهای به خود گرفته که مسأله کشف حجاب در این تهاجم به طور مستقمی مطرح نمیشود. لکن یک نتیجهی کلی از آن گرفته میشود و آن شکستن حریم بین زن و مرد و نشاندن آنها به التذاد جنسی حرام و نامشروع است و امالفساد همین جاست. برداشتن حجاب بین زن و مرد و از بین بردن حیا و عفت مقدمهای است برای تباهی نیروهای انسانی و چپاول ملتها، لذا طرح مسئله کشف حجاب دو فایدهی بزرگ خواهد داشت: فایده اول عبرت گرفتن از تاریخ که به قول امام راحل (ره) [تاریخ] معلم انسانهاست. فایدهی دوم، فهم این نکته که این توطئه و این حلقه از تهاجم فرهنگی خاتمه نیافته و دشمن همچنان درصدد است تا با بهرهگیری از شیوه های جدید به نتایج کشف حجاب دست یابد.14
* پیشینهی کشف حجاب در تاریخ معاصر
از فتنههای مهم بهاییت، فتنهی قرهالعین* بود. وی پس از جذب شدن به بهائیت هسمر خود را به سه فرزند رها کرد و به تبلیغ مرام ساختهی استعمار پرداخت. علت جذب وی به «باب» نه از جهت فکری بلکه به شهوت ـپرستیاش بود. خاندان او خاندان عفت، زهد و قناعت بودند و در چنین محیطی وسایل عیش و عشرت برای او مهیا نبود، برای رهایی از این قید و بند به حزبی پیوست که به هیچ نظم و قاعدهای پایبند نبود. لذا قرهالعین به «بابیان» که دارای مرام اشتراک جنسی بودند پیوست و نخستین نغمههای شوم بیحجابی زنان را سر داد و خود را به عنوان نخستین زن بیحجاب در تاریخ معاصر مطرح کرد که نه تنها در مجامع بیحجاب ظاهر میشد و تبلیغ بهاییت میکرد، بلکه بدون هیچ واهمهای عقاید و پندارهای سخیف بهاییت را در مورد مرام اشتراک جنسی شرح میداد و به حضار بشارت میداد که از این پس نه تنها زنان آزاد و رها میتوانند در مجامع و اجتماعات حضور یابند بلکه یک زن میتواند با چند مرد زندگی زناشویی داشته باشد. بنابراین وی را باید از جملهی نخستین زنانی دانست که در تاریخ معاصر (در زمان زمامداری ناصرالدین شاه) پوشش از سر و تن برگرفت و سنگ بنای بیحجابی را در جامعه اسلامی ایران بر جا گذاشت. بعد از اعدام او، این قضیه خاتمه نیافت و در چهارچوب برنامهی ذکر شده، از طرف انجمنهای فراماسونری و غرب زدگان دنبال شد و رضا شاه مجری و تکمیل کنندهی آن گردید. در این راستا در کشورهای اسلامی چون مصر، الجزایر، ترکیه و افغانستان و... نیز حرکتهایی صورت گرفت. در مصر نخستین حرکتی که به عنوان آزادی زنان صورت گرفت در اواخر سلطنت «اسماعیل پاشا» بود. ولی برای اینکه بتواند ملت خود را به شاهراه تمدن برساند، متوسل به افکار غربیها شد و قلم بدستان مزوری در اطراف وی به نوشتن کتب و مقالات پرداختند از جملهی آنها «قاسم بیک امین» بود که جملهی « هر شرط تحولی رفع حجاب است» از اوست. در الجزایر، نیروهای اشغالگر فرانسه مبارزهی عظیمی علیه حجاب به ویژه چادر شروع کردند. مردم استمار زده مبارزهی منفی خود را بر علیه این اقدامات آغاز کردند. در ترکیه مصطفی کمال پاشا که بعدها به «آتاتورک» لقب یافت، پس از شکست پادشاه عثمانی دست به اسلامزدایی زد و دستور داد زنها کشف حجاب کنند و مردان تغییر کلاه به سبک اروپایی دهند.
در افغانستان نیز امانالله خاف پادشاه این کشو رپس از بازگشت از سفر اروپا به اقدامات خود بر علیه حجاب شدت بخشید و انجمن حمایت از نسوان تشکیل داد که تبلیغ بیحجابی را در سر لوحهی کارهایش قرار داده بود. امانالله با زنش از ایران دین کردند، بیحجابی ملکه در افکار عمومی ایران اثر بدی گذاشت که پس از بازگشت پادشاه به کشورش مردم بر سر تغییر کلاه و کشف حجاب علیه او قیام کرده و از سلطنت عزل شد.
در کشور ما نیز همچنان که گفته شد با حرکتهای سخیف قرهالعین جرقهی این پدیدهی شوم زده شد و به طور تدریخی ادامه پیدا کرد. فساد پادشاهان قاجار و گرایش آنها به مظاهرتمدن غربی موجب گسترش آن شد. ناصرالدین شاه با سفر به مسکو ضمن دیدار از نقاط دینی این شهر به تئاتر کارولین میرود، لباس بالرینها توجه وی را جلب میکند. در برگشت به ایران دستور میدهد زنان حرم از این نوع لباس بپوشند، این عمل موجب تغییراتی در لباس زنان جامعه شد ولی این تغییر و تحولات خیلی محدود بود. وضع به همین منوال ادامه داشت تا زمامداری رضا خان فرا رسید. وی که متعهد به اجرای سیاستهای استعمار بود، پس از تاجگذاری به حمایت از کانونها و انجمنها پرداخت. این مراکز محل مناسبی برای تبلیغ بیحجابی بود، در سالهای 1305 و 1314 «جمعیت بیداری نسوان» و «کانون بانوان» تأسیس شدند. ریاست کانون با صدیقه دولت آبادی بود، وی از جمله زنانی بود که چند سال قبل از کشف حجاب رسمی، بیحجاب از منزل خارج میشد. در این ایام جراید کشور در مراقبت شدید ادارهی سانسور شهربانی قرار داشتند و مدیران آنها وابسته به حکومت و فراماسونری بودند و با ارائهی مقالات و عکسهای زنان بیحجاب و گاه عریان زمینه های فساد را مهیا میکردند.15
مهمترین زمینهی کشف حجاب تفسیر لباس مردان در سالهای 1304 و 1307 و 1314 ش بود. استعمار به خوبی میدانست که مردان نسبت به پوشش زنان خود اهمیت زیادی میدهند و یکباره به کشف حجاب تن نمیدهند و فشار بدون تهیهی مقدمات همان نتیجهای را خواهد داد که در افغانستان بر سر امانالله خان آمد، لذا بهتر آن دیدند که از تغییر لباس مردان شروع کنند تا از این رهگذر هم ذهن جامعه را نسبت به تغییرات عمده که جزء آداب و سنتهای اجتماعی به شمار میرفت آماده سازند، چرا که مردان بر سر وضع خود و نوع لباس و کلاه... کمتر حساسیت به خرج میدهند و این تغییر را بعد از کمی فشار خواهند پذیرفت و این نخستین رخنه در دگرگونی ارزشهای سنتی و ملی خواهد بود و هم چنین عکسالعمل مردم را بسنجند. با توجه به اینکه برای متخلفین از آن جریمهی نقدی و حبس مقرر کرده بودند. این خود نوعی فشار بود لذا ابتدا اجبار به تغییر لباس و کلاه را در ادارات اجرا و سپس به صورت عمومی آن را اجباری میکردند تا در فاصلهی بین دو اجبار عکسالعملها را ارزیابی کرده و نتایج حاصله را استخراج کننده بدیهی بود در صورتی که واکنشها عادی بود بیانگر تغییر تفکر و فرهنگ جامعه به شمار میآمد زیرا مسئله لباس، شکل و نوع آن یک مسئله سطحی و ساده نیست بلکه کسی، لباس خود را تغییر میدهد که پیش از آن نوع تفکر و فرهنگ خود را تغییر داده باشد. بالاخره حکومت وابستهی پهلوی با تغییر کلاه پهلوی به شاپور (لگنی)، دگرگونی مورد نظرش را به اجرا گذاشت و زمینه را برای کشف حجاب فراهم نمود تا این که در 17 دی 1314 رضا شاه به همراه تاج الملکوک، شمس و اشرف به دانشسرای مقدماتی رفتند. ملکه و دخترانش بدون حجاب در آنجا ظاهر شدند. از آن روز فجایع این اقدام ضد اسلامی و ملی در شکلهای مختلف آغاز شد و همه ی نیروهای امنیتی و نظامی برای اجرای آن بسیج شدند.16
شاید برخی بر این باور باشند که تغییر لباس و کشف حجاب امری ساده و سطحی بوده است. این گمان ناشی از عدم شناخت عظمت وجودی زن و مردم و تفاوتهای آن دو میباشد. منتسکیو ضمن اشاره به این تفاوتها بر لزوم حفظ حیا و حجاب تأکید کرده و میگوید: «قوانین طبیعت حکم میکند زن خوددار باشد. زیرا مرد با تهور آفریده شده است و زن نیروی خودداری بیشتری دارد. بنابراین تضاد بین آنها را میتوان با حجاب از بین برد و بر اساس همین اصل، تمام ملل جهان معقتدند که زنان باید حیا و حجاب داشته باشند».17
همچنان که گفته شد تغییر لباس در زنان و مردان ناشی از تغییر فرهنگ و عقیدهی شخصی است، گرچه در ابتدای سیطرهی رضاخان این مورد با زور سر نیزه تا حدودی در جامعه پیاده شد ولی «خو» دادن مردم به آن و پذیرش تدریجی آن از سوی مردم موجب ایجاد نوعی تفکر در خصوص فرهنگ و عقیده گردید. آیا استعمار و عامل آن رضا شاه در این مبارزه پیروزگر شدند و با برگرفتن حجاب از سر و تن زنها و گذاشتن و پوشاندن کلاه و لابس اروپایی بر سر و تن مردمان توانستند نور عشق به اسلام را از تن و روح ملت بزدایند.
ملت و روحانیت در این مبارزهی بی امان حماسههایی خلق کردند که نمونههای آن را در مبارزه آنها با حکومت محمدرضا پهلوی میتوان سراغ گرفت، قیام مسجد گوهرشاد و کشته شدن هزاران نفر از مردم و روحانیت و تبعید و زندانی شدن جمع کثیری از آنها نقطهی اوج این مبارزات بود. و از آن واقعهی جانگذاز تا سقوط پهلوی اول و دوم این مبارزه همچنان ادامه داشت تا اینکه خداوند متعال پاداش این مبارزات و از جان گذشتگیها را پیروزی انقلاب اسلامی که از بینظیرترین انقلابات تاریخ است، قرار داد و آن را مقدمه ای برای ظهور مهدی موعود (عج) قرار داد.18
پانوشتها:
1- مرتضی ، جعفری و همکاران ، واقعه کشف حجاب، تهران ، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی ، چاپ دوم ، 1373 ، ص هفت
2- همان ، صص نه ـ ده
3- همان ، ص شانزده
4- همان ، ص نوزده
5- همان ، صص نوزده ـ بیست
6- همان ، ص بیست و سه
7- همان ، صص بیست و سه و بیست و چهار
8- همان ، ص بیست و پنج
9- همان ، صص بیست و پنج ـ بیست و شش ـ بیست و هفت
10- همان ، ص بیست و هفت
11- همان ، ص بیست و هفت
12- همان ، ص بیست و هشت
13- همان ، ص بیست و نه
14- حکایت کشف حجاب، واحد تحقیقات مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، تهران ، مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، 1373، صص 7، 13 و 14
* ـ نام اصلی او «فاطمه» یا «زرین تاج» بود و در یک خا نوادهی روحانی به دنیا آمده بود.
15- مهستی، ابوذرجمهری و همکاران، نشست تخصصی کشف حجاب، تهران ، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، چاپ اول، 1384، صص 136-140
16- همان ، صص 14-142
17- همان ، ص 142
18- همان ، صص 148-149
نظر بدهید |