با گذشت ماهها از انتخابات هنوز باورش برام سخته.هنوز نمی تونم علتشو بفهمم.من که می گم تقلب شده چرا کسی بیاور نمی کنه.آخه شده تا حالا این قدر تابلو توی یک انتخابات تقلب بشه؟
نظر |
کاش گفتن و شنودن از تو سهم همه ی ثانیه ها باشد و یاد آوریت همه ی دقایق را پر کند!
و خدمت به تو انگیزه ی همه ی حرکت ها شود!
کاش سینه مان صندوق صدقه ای شود و قلبمان سکه ای نذر سلامتت!
کاش دردمان همیشه با توسل به تو آرام گیرد و دستمان جز به دعای برای تو به آسمان نرود!
کاش انتظار تو زنگی باشد که از نافرمانیت بازمان دارد!
کاش به سان عاشورا که ضجه می زنیم بر مظلومیت امام شهیدمان بگرییم هر روز بر غریبی امام زنده خویش!
امامی که چون جد غریبش هر روز و همه ی روز ندا می دهد(( هل من ناصر ینصرنی؟!))
کاش بودند کسانی که به ندای امام خویش پاسخ دهند...
کاش در اصرار به دعا مانند امور دنیوی در دعا برای آن وجود نازنین هم زود دست از دعا بر نمی داشتیم!
کاش محض خود حضرت نه برای حوائج خویش ندبه کنیم...
کاش حال و هوای همیشه ی دلمان به رنگ نیمه ی شعبان باشد...
و ای صاحب من...
تو که درد غربت را می شناسی...با غریبی آشنایی... با رنج خیانت مردمان خو گرفته ای ...
ومی دانی که درد و رنج و غم چیزی است و احساس تنها بودن و تنها ماندن چیز دیگر...
آه مولای غریب...تو تنها مانده ای...تو نیز غریب مانده ای ...باور می کنی مولای من؟!
گذر ایام مردمان را به خود مشغول...و تنها تو را لقلقه ی زبانشان کرد...
وبه یقین در شگفتی از آنان که برای تو گریه می کنند ولی باز تو را تنها می گذارند...
ومحبت و عشق تو را که خریدنی است به ناچیز می فروشند...
ونیز من هم در حیرتم چگونه است که ایشان فراموشت کردند...
یا صاحب الزمان ...
صبح ها یت همه حسرت است و شبهایت همه آه...
این همه سال این همه انتظار این همه غربت... پس آخر چه می شود...
قسم به بی کسی ات این را به بی کس ات نشان بده....
و ای مردمان!!امام غائب از نظرتان را تنها نگذارید...
نزدیک شدن ماه ضیافت الله ، ماه رمضان رو تبریک میگم.
می خواستم یک متن از فضائل ماه بذارم اما بهتر دیدم حرف دلمو بزنم.
حقیقتا نمی تونم احساسمو درباره رسیدن به این ماه پر برکت که ماه خود سازیه توصیف کنم اما امیدوارم روز قبل از عید فطر مثل آدمای بهت زده که وارد یک باغ پر گل شده و هیچ استفاده ای از اون نکرده و به همون شکل خارج شده نباشم.
اما راستش فکر می کنم حکایت ما تو این ماه مثل حکایت او پیامبریه که با اصحابش وارد غاری تاریک شدنه .
حکایت از این قراره که پیامبری از راهی با اصحابش میگذشت به غاری رسیدن ، پیامبر قبل از ورود رو به اصحابش کرد و گفت هر چیزی که از درون غار بردارین در انتهای غار همه پشیمون میشید .
وقتی وارد شدن یک عده گفتند ما که پشیمون میشیم حالا چند مشت از خاک اینجا برمیداریم.خلاصه هر کسی به تناسب همتی که داشت چیزی از داخل غار برداشت.یکی جیبشو پر کرد یکی ...
وقتی از غار خارج شدن همه با تعجب دیدن هر چی برداشتن همه یاقوت و مروارید و اشیای قیمتیه.
خدایا تو رو به آبرومندان درگاهت ما رو از کسانی قرار بده که این ماه رو با تمام وجود درک کردیم.
خدایا می دونم مهربونیت بینهایته و نخواسته میدی؛اما همتی به ما عطا کن تا بتونیم از شکر نعماتت بر بیایم.
خدایا می دونم که می دونی اما ازت می خوام تا یادآوری کنم برای خودم که به هر کی بخوای بدون حساب میدی.
خدایا من اگه بگم اینو می خوام ، اونو میخوام نه به این خاطره که تو بدونی ، بخاطر اینه که دوست دارم ازت بخوام - که تمنای معشوق عاشقان را خوش آید - با اینکه می دونم اگه نگم هم خودت صلاح بدونی میدی.
پس
خدایا سینه ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی ده وان همه سوز
ادعاها دروغ است ، جهان به تنگ آمده ، دیگر مردم تحمل این را ندارند که عده ای کذاب آنان را بازیچه امیال حیوانی خود کنند .هر روز به بهانه ای به نقطه ای از دنیا حمله ور می شوند و زنان و کودکان بی گناه را مورد ظلم خود قرار می دهند.
این خاصیت دنیاست ؛ باید در همه زمانها این جنگ میان خیر و شر وجود داشته باشد .این روال دنیاست و نمی توان از آن فرار کرد مگر اینکه . . .
هر روز خبر می رسد به شکلی خاص آشوبی برپا شده!! منشاء این گرفتاری ها کیست؟
نظر من...
دنیا اسیر اولین قسم شیطان است آن زمان که در پیشگاه باریتعالی دشمن قسم خورده انسان شد. خداوند به شیطان فرمود چرا به انسان سجده نکردی در حالی که من فرمان دادم؟
گفت خداوندا من به تو سجده می کنم اما به این گِل بدبو سجده نخواهم کرد که من از او برترم و او پست است.و خداوند اراده کرده بود که انسان مخلوقی والا شود و اشرف دیگران. اما ابلیس آخرین مغرور و رانده شده خدا نبود او سر رشته ریسمانی طویل بود که انسانهای نادانی آنرا دستگیره رسیدن به نهایت پستی قرار داده بودند.
این حادثه یکی از شگفت انگیز ترین حوادث شد زیرا کسانی پیدا شدند که هم پیمان دشمنی که حتی حاضر نبود آن ها را تحمل کند باشند.
و آخر الزمان نزدیک شد ، آن زمان که اهریمنانِ دنیا ، دست به دست شیطان می دهند تا ریشه نیکان زمان را برکنند ، غافل از اینکه وعده خداوند که فرمود صالحان وارث زمین می شوند حق است .
اما اینک در زمان فرعون ( آمریکا) و دست نشاندگان آن (اسرائیل و انگلیس و ...) شیطان دوباره در پی استفاده از فرصتهایی است که رئیس جمهوریه ماسون امریکایی ( جرج بوش ) و دنباله زبون آن به او می دهند. آنان به پشتیبانی از شیطان و با برنامه ریزی طولانی مدت خود که از بیش از صد سال پیش ریخته شده دستورات اربابان خود را به نحواحسن اجرا می کنند غافل از اینکه "یدالله فوق ایدیهم".
با اینحال دنیا هرگز خالی از ولی الله نخواهد شد . و این جانشین خداوند در زمین هرگز بی یاور نخواهد ماند.
جهانخوار بزرگ آمریکای جنایتکار و دمل چرکی اش اسرائیل غاصب باید بدانند که ما شیعیان علی بن ابیطالب (ع) هستیم ، ما سکانداران دریای پر تلاطم تاریخیم که به ناخدای خود اقتدا کرده ایم و او را رها نخواهیم کرد .
ما به یاری خداوند و تدبیر رهبر خود تا ظهور انسان کامل پیش خواهیم رفت و لحظه ای سکون در خود راه نخواهیم داد انشاالله.
نظر شما ؟؟؟
یک نویسنده خوب یک نویسنده مرده است!؟
قبلا فکر می کردم نویسنده خوب کسی است که در نوشته اش از کلمات سنگین استفاده کند.کسی که بتواند همه چیز را خوب ببیند و خوب بنویسد،کسی که خواننده را با نوشته خود متحیر کند و خواننده کتاب هایش را همیشه همراه داشته باشد و حتی جدایی از آن کتاب را نتواند تحمل کند ، فکر می کردم فردی تیزبین با نگاهی منتقدانه و حتی حرفهای بی سر و ته را می گویند نویسنده خوب.اما تازه فهمیده ام اشتباه می کردم. نویسنده خوب کسی است که آنچه را دیده ، ندیده و یا فقط شنیده آنطوری بنویسد که گویا خواننده آنجاست و زنده لحظات را حس میکند، او فردی است نکته بین که به تمام ابعاد دقیق می نگرد ، با سوژه اش زندگی میکند و با او می میرد،در کنار او راه میرود و حسش میکند،شاید تصور کنید این مشخصات یک خواننده خوب است اما به نظر من نویسنده می نویسد که خواننده چطور بخواند، او با نوشته خود خواننده را به عمق لحظاتی می برد که خواننده شاید حتی دوست ندارد در آنجا باشد ، آنچنان زیبا می نویسد که خواننده لحظه ای آن را از یاد نمی برد و به دنبال لحظه ای میگردد تا مطالبی را مرور کند که در ذهن نگه داشته و بلاخره نویسنده خوب نویسنده ایست که بگذارد دلش بنویسد . همه این ها را نوشتم تا بگویم من می خواهم از کسی بنویسم که نه او را دیده ام و نه صدایش را شنیده ام ، تنها چند صفحه درباره اش خوانده ام که در برابر دریای وجودش مانند قطره ایست.
او کیست؟
اوست وجودی پر از عطوفت نسبت به هم نوعان ، فردی سختگیر در مقابل دشمنان، موجودی والا از نسل انسان و اوج انسان خاکی بعد از پیامبران و امامان.
او کسی نیست جز شهید.
شهید است که با وجود خود نشان می دهد که همچنان انسان لیاقت اشرف مخلوقات بودن را دارد و همچنان شیطان رجیم است و خواهد بود چرا که در همه دوران ها هستند کسانی که به انسان کامل اقتدا می کنند و شیعه بدون قید و شرط او خواهند ماند . او ثابت می کند آخرالزمان حقیقت دارد و هستند انسانهایی که در اوج پستی دنیا به نهایت می رسند .
شهید کیست؟
شاید بهتر از این تعریف نتوان متصور شد که شهید انسانی است که خود مُرد قبل از آنکه او را بمیرانند . و اینچنین بود که اینان شدند بهترین مردم حتی پس از مرگشان.
در پایان باید گفت که شهید همان پروانه ای است که بخاطر رسیدن خود را به دل آتش زد و نیست شد تا هست شود.
پس نویسنده خوب کسی است که با شهادتِ شهید بمیرد قبل از آنکه بمیرد.